۱۳۹۵ شهریور ۲۷, شنبه

شهر نو و دلیل ممنوعیت آن






پرسش 1: آیا بستن شهر نوها، در اوایل انقلاب منجر به نشر فسادی که محدود به آنجا بود، در سطح جامعه نشد؟

پاسخ :
  پاسخ را در دو بخش ارائه می دهیم:

الف) تاریخچه تأسیس شهرنو:

  توسعه محله بدنام تهران نیز از سال 1332 و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد شروع شد. قلعه شهر نو یکی از محلات قدیم خیابان جمشید بود که البته هسته اولیه آن در زمان محمد علی شاه قاجار گذاشته شد. در آن زمان افراد خلافکار در بیرون از دروازه قزوین پاتوق های خود را به مامن و محل خلافکاری مبدل کرده بودند. از جمله این افراد شخصی به نام محمود عرب بود که زنان بیچاره و بی کس و کار را از شهرستان ها و دهات می ربود و به این محل می آورد و مورد استثمار جنسی قرار می داد.

  در اواخر حکومت احمد شاه قاجار این محل که سابقاً محله قجرها نام گرفته بود تغییر اسم داد و به واسطه احداث دروازه قزوین ، دروازه نامیده شد. در اوایل حکومت رضاشاه شخصی به نام محمد -که به واسطه سپید بودن موی سر و ابرو به زال ممد معروف بود - اداره کننده امور این محل گردید و با کمک عوامل و اذناب خود زنان و دختران بخت برگشته را از قراء و قصبات دور افتاده و حتی شهر ها به لطایف الحیل می فریفت و یا می ربود و به این محل می آورد و در اختیار افراد خوشگذران قرار می داد.هرچه زال ممد سفید روی و سپید موی بود (و سیاه باطن!)، عبدالمحمود عرب قوی هیکل و با چهره سیاه و آفتاب سوخته بود که علاوه بر قوادی چندین شیره کش خانه بزرگ هم در این محل دایر کرد که پاتوق شیره ای های تهران گردید و هنوز پس از گذشت بیش از هفتاد سال در پیاده رو های آن محل تعدادی افراد معتاد دیده می شوند که روزگار سیاه آن ها امتداد آن عصر تاریک است. احداث خانه های جدید و تعریض و آسفالت دو خیابان جدید در این منطقه باعث شد تا مردم اسم دیگری هم بر این شهر بگذارند و آن را شهر نو بنامند. همچنین به پاس زحمات قوام دفتر(!) یکی از خیابان های محله بدنام را به نام او ثبت کردند! محلی که در آن چند خانه متعلق به محمود عرب قرار داشت کم کم به گذر حاج عبدالمحمود معروف شد. پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه تا حدود سال 1305 یکی از بیماری های واگیر که به معضلی برای جامعه تبدیل شد بیماری سیفلیس بود. رضا شاه به منظور جلوگیری از شیوع بیماری دستور جمع آوری فواحش و تخریب زاغه ها و آلونک های گذر حاج عبدالمحمود را صادر کرد و شخصی به نام قوام دفتر مسئول نقشه بندی و بازسازی این منطقه شد. قوام دفتر خیابانی جدید به موازات خیابان حاج عبدالمحمود ساخت و یک فرد زرتشتی خیر به نام ارباب جمشید که از پارسیان هند و تجار مقیم این کشور بود هزینه احداث ده ها خانه در آن محله به منظور اسکان زنان فریب خورده و بی سرپرست را تقبل کرد و ضمنا به منظور تامین مخارج این زنان و فرزندان آنها ده ها باب مغازه در این محله ساخته شد تا از کرایه آنها به زنان بی سرپرست یا گمراه حقوق ماهیانه داده شود تا به این ترتیب از گرویدن مجدد آنها به راه خطا (جهت تامین مخارج زندگی) جلوگیری گردد. این تمهیدات و خیر اندیشی ها آنطور که انتظار می رفت نه تنها باعث از میان رفتن فساد و فحشا در این منطقه نشد، بلکه با نوسازی محله و خیابان های آن و احداث منازل جدید و نوساز، تجارت جنسی در این منطقه رونق تازه ای یافت و محله که با نیت بشر دوستانه و خیرخواهانه ساخته شده بود، محله جمشید نام گرفت و ارباب جمشید باقیات الصالحاتی(!) برای خود باقی گذاشت که تا بعد از پیروزی انقلاب پا برجا بود!

  در زمان جنگ جهانی دوم که نیروهای متفقین به تهران ریختند، شهر نو پاتوق سربازان انگلیسی و آمریکایی شد اما نیروهای اتحاد شوروی به سبب انضباط آهنینی که استالین بر ارتش سرخ حاکم کرده بود جرات حضور در محله فساد تهران را پیدا نکردند. با آنکه پلیس نظامی متفقین (M.P) در محله شهر نو و خیابان های اطراف محله جمشید مستقر بود معهذا تعدادی از سربازان آمریکایی و انگلیسی به دست مردم غیور تهران که نمی توانستند شاهد عیاشی اجانب در میهن خود باشند در همین محل به قتل رسیدند. به همین خاطر سربازان متفقین تعدادی از خانه های شهر نو را با تانک خراب کردند و سه نفر از صاحبان خانه فساد و سردسته های شهر نو را که سربازان غربی در خانه های آنها به قتل رسیده بودند را در همان محل اعدام نمودند.

  در آن زمان بیشتر آوارگان لهستانی در محل فعلی کارخانه برق میدان شهدای تهران(ژاله سابق) نگهداری می شدند. آمریکایی ها تعدادی از این زنان بخت برگشته و جنگ زده لهستانی را که در طول جنگ خانواده های خود را از دست داده بودند به محله شهرنو آوردند تا عیش و عشرت سربازانشان را تامین کنند.

  پس از پایان جنگ و خروج متفقین از تهران این زنان بخت برگشته تا چند سال بعد در شهر نو باقی ماندند و کوچه لهستانی ها در انتهای خیابان دوم شهر نو به نام آنها معروف بود. این محل 135 هزار متر مربع مساحت داشت و منطقه جمشید با توجه به میزان آلودگی و کیفیت محیط به دو ناحیه اصلی و فرعی تقسیم می شد. ناحیه اصلی در محدوده خیابان های کمیل ، استخر ، قنات و قوام واقع شده و دارای 36 کوچه بود و در هر کوچه 30 الی 50 خانه وجود داشت و در هر خانه چندین خانواده توامان زندگی می کردند و در پاره ای موارد دیده می شد که در یک اتاق چند مرد و زن با هم به سر می بردند و دارای فرزندان نا مشروعی نیز می شدند.
(شهر نو، مظهر فساد قبل از انقلاب، بخش تاریخ ایران و جهان تبیان)


ب) پیامدهای وجود مناطق رسمی فحشاء:

1. اولین مشکل تأسیس مناطق رسمی فحشا، به رسمیت شناختن فحشا و به تبع آن قانونی شدن آن است که به طور طبیعی باید حقوق و تکالیفی نیز برای اینگونه افراد در نظر گرفت. این نوع رفتار با فحشا نه تنها مغایر با بدیهیات شرع بلکه مغایر با عقل وفطرت سلیم بشری نیز هست. زیرا که هر کسی بنا به منطق و فطرت خود اعمال مجرمانه و خلاف طبیعت بشری را تأیید نکرده و بدان رسمیت نمی­بخشد در عین حال تأسیس و مورد حمایت قرار دادن اینچنین مراکزی، نوعی پارادوکس خواهد بود. علاوه بر این، قانونی کردن این امر، در طولانی مدت باعث خواهد شد تا این گونه ناهنجاریهای اجتماعی تبدیل به هنجار شده و به نوعی از ارزش نیز تبدیل شود.

2. این گونه مناطق رسمی نه تنها باعث تمرکز اعمال مجرمانه در یک منطقه خاص نخواهد بود بلکه همانند غده ای سرطانی عمل کرده و تمامی جامعه از مضرات آن دچار لطمات شدید خواهند شد. کل این محدوده مرکزیتی در شهر تهران و در کل ایران بود که جرایمی از قبیل روسپی گری، توزیع مواد مخدر، سرقت و دیگر جرایم از آن منتشر می گردید و محل امنی برای زندگی متخلفین و مجرمین در سطح کشور بود. مدعیان تمرکز یافتن فحشا و اعتیاد در شهرنو، هرگز دلیلی برای اثبات آن نیاورده اند. علاوه بر نبود دلیل، این ادعا با اولیات علوم اجتماعی نیز در تضاد است زیرا که طبیعت آدمی همیشه تمایل به خرق قوانین اخلاقی جامعه را داشته و در صورت نبودن الزامات قانونی هیچ دلیلی برای ارتکاب جرایم اخلاقی و غیره وجود نخواهد داشت. این تمایل بشری همان چیزی است که در قرآن کریم از آن به نفس اماره تعبیر شده است که همیشه آدمی را به اعمال سوء و بد امر می­کند.

3. باید توجه داشت که وظیفه حکومت اسلامی هدایت همه اقشار جامعه به سوی صلاح و خیر است و در این هدایت هرچند که هرگز نباید قاعده اختیار زیر پا گذاشته شود ولی حکومت وظیفه دارد که با همه وجود سعی کند تا زمینه های اجتماعی برای زندگی بهتر برای همه اقشار جامعه فراهم شود. تأسیس اینگونه اماکن در واقع نوعی شانه خالی کردن از هدایت این گونه افراد مستضعف جامعه خواهد بود. 

4. راه حل مناسب برای درمان یک مرض اجتماعی مانند فحشا، نه به رسمیت شناختن آن بلکه درمان ریشه های به وجود آمدنشان است. ارائه راهکارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است که در طولانی مدت موجب کمتر شدن آسیبهای اجتماعی و انحرافات فرهنگی مردم مسلمان ایران خواهد بود.



پرسش 2: برخی می گویند هر خانه ای زباله دانی دارد و جامعه هم زباله دانی باید داشته باشد و بر این اساس سعی می کنند نشان بدهند وجود خانه های فساد اگر با بررسی پزشکی باشد، کار خوب و مثبتی است.

پاسخ:

  اول: این مثال زباله داشتن هر خانه ای، مثال مناسبی برای اثبات ادعای طرفداران برپایی امکان قانونی و رسمی فحشا نیست زیرا: افرادی که به هر حال به این راه کشیده شده اند، اکثراً تحت فشارها و شرایط فردی و اجتماعی خاصی قرار گرفته و قربانی ناملایمات زندگی شده اند. مناسب نیست که از آنها در مقام زباله و آشغال جامعه یاد شود، بلکه افرادی از همین جامعه هستند که به منزلۀ اعضای صدمه دیده و یا مریض جامعه به حساب می آیند که باید تحت معالجه قرار گیرند. هر چند که در میان آنها معدود افرادی نیز به دلایل مختلف به فحشاء نگاه ارزشی داشته و در گمراهی دیگران نقش مهمی را ایفا می کنند که حکم اسلام در مورد این افراد در حکم غده ای سرطانی است که باید معدوم شوند تا بیماری مذکور به همه اعضای جامعه سرایت نکند، ولی این مسئله را نباید به کلیۀ روسپیان تعمیم داد. همانطور که در بالا نیز گفتیم، راه حل مناسب برای درمان یک مرض اجتماعی مانند فحشا، نه به رسمیت شناختن آن بلکه درمان ریشه های به وجود آمدنشان است. ارائۀ راهکارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است که در طولانی مدت موجب کمتر شدن آسیبهای اجتماعی و انحرافات فرهنگی مردم مسلمان ایران خواهد بود.


  دوم: جمله‌ای که از برخی نقل کرده‌اید دارای خدشه است و با مبانی دینی و آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی سازگاری و مطابقت ندارد که به برخی از ایرادات آن اشاره می شود:

1. عدم تخریب فسادخانه ها مثل شهرنو در زمان شاه به منزلۀ پذیرش و مشروعیت وجود چنین اماکنی در دل جامعه و حکومت اسلامی است؛ یعنی به نوعی حکومت اسلامی، مجوز وجود چنین پایگاه های فسادی را صادر کرده است. بر فرض که وجود چنین خانه هایی را مجاز دانستیم، حال اگر در سال‌های بعد کسی به دنبال گسترش آن یا تأسیس خانه های مشابه آن باشد، تکلیف چیست؟ آیا می توان جلوگیری کرد؟ ظاهراً جواب منفی است.

2. باید توجه داشت که بسیاری از اعمال و کردار عرب دورۀ جاهلی مخالف احکام اسلام بوده، ولی پیامبر اسلام، برای جلوگیری از فساد، بقای آن اعمال و کردار را در جامعه مجاز ندانسته اند؛ یعنی فسادها و جرایم قبل از اسلام را قانونی و مشروع نکرده اند، پس چگونه ما اعمال و افعال خلاف شرع قبل از انقلاب را، در زمان بعد از انقلاب اسلامی، قانونی و نهادینه کنیم؟ چگونه اعمال نامشروع را به بهانۀ جلوگیری از گسترش فساد و تباهی جامعه، مشروع جلوه دهیم؟ گسترش مبانی دینی و مبارزه با مظاهر فساد از جمله وظایف مؤمنان و حاکمان اسلامی است: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ کسانى که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز بر پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و (دیگران را) به خوبى‏ها دعوت مى‏کنند و از بدى‏ها باز مى‏دارند و پایان همة امور براى خداست».

3. علاوه بر مطالب فوق باید اضافه نمود راه جلوگیری از فساد، قانونی کردن و مشروع دانستن آن نیست، بلکه جامعه را باید از راه‌های دیگر از فساد و تباهی دور ساخت؛ همان طور که خداوند مسجد ضرار را حکم به تخریب آن داد. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ؛ (گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود آنها سوگند یاد مى‏کنند که: «جز نیکى (و خدمت) نظرى نداشته‏ایم!» امّا خداوند گواهى مى‏دهد که آنها دروغگو هستند!».

4. با باز نگه داشتن خانه های فساد، طبیعتاً جوانان زیادی به آن رغبت نشان می دهند؛ حتی جوانان دین دار و مؤمن نیز ممکن است، در سرکوب غرایز خود ناموفق باشند و برای ارضای حِس تنوع‌طلبی و شهوت مهارنشده خود و... در دام این اماکن فسادبرانگیز بیفتند؛ از این رو بهترین راه برای سرکوب غرایز حیوانی، دور نگه داشتن جوانان از هر چیزی است که آنان را تحریک و یا جذب می کند. از همین‌روست که فلسفۀ وضع حجاب در اسلام را ایمن داشتن جامعه از فساد و بی بند و باری می دانند. به همین سان باید از ایجاد هر چیزی که موجب رواج فساد و بی بند و باری در جامعه اسلامی می‌شود، ممانعت به عمل آورد.

5. تشبیه خانه های فساد به سطل آشغال، تشبیه نادرستی است؛ چون وقتی چیزی در سطل آشغال قرار داده می شود، دیگر بیرون نمی آید، در حالی که افرادی که به خانه های فساد تردد دارند، در جامعه جولان خواهند داد و باعث آلودگی دیگران و افراد سالم دیگر خواهند شد؛ چنانکه تجربۀ پیش از انقلاب نیز، این حقیقت را نشان داده است. شاید بهترین تشبیه در این زمینه، تشبیه میوه گندیده در جعبه میوه است که برای حفظ سایر میوه های باید آن میوه گندیده را دور انداخت تا بقیه میوه‌ها آسیب نبینند(دقت کنید که خانه های فساد را به میوۀ گندیده تشبیه کردیم و نه افرادی که اسیر این خانه ها شده اند، و همانطور که گفتیم، این افراد اکثراً بیمارانی تلقی می شوند که باید درمان شوند)؛ بنابراین وقتی با مظاهر فساد در جامعه مبارزه شود و اجازه ندهیم این گونه مراکز به فعالیت خود ادامه دهند، در حقیقت جامعه را از لوث وجود فساد مصون و محفوظ داشته ایم و در حفظ ایمنی و سلامت افراد جامعه کوشیده‌ایم.
  البته صِرف مبارزه با مظاهر فساد برای مقابله با فساد و بی بند و باری در جامعه کفایت نمی کند، بلکه حکومت اسلامی باید تدابیر و تمهیداتی بیندیشند که اسباب ازدواج آسان جوانان در جامعه فراهم گردد و زمینة ارضای بهنگام نیازجنسی فراهم گردد. آنچه مورد تأیید آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی است ارضای نیاز جنسی از راه مشروع است که اسلام سازکار آن را بیان کرده است و همگان را برای این مسئله بسیج و ترغیب و تشویق نموده است. هرگز نمی توان از راه های نامشروع به این هدف رسید.



پرسش 3: برخی از فواحش معروف شهر نو مثل سکینه قاسمی، در اوایل انقلاب اعدام شدند. آیا جرم این افراد صرفاً فاحشه گری و به فساد کشیدن دیگران بود یا جرایم دیگری هم داشتند. آیا این افراد مثل خطاکاران دیگر عصر پهلوی، توبه کرده بودند و آیا اگر توبه می کردند، جرمشان قابل گذشت بود؟

پاسخ:

   در مورد جرم اعدام شده های ساکن شهرنو، افرادی مانند سکینه قاسمی(پری بلنده) و غیره به جرم اشاعه فحشا، فریب جوانان، قاچاق مواد مخدر، دزدی کودکان و قاچاق آنها به محله های بدنام مانند شهرنو تهران به حکم ایجاد فساد در جامعه اعدام شدند.

  در مورد توبه ایشان، هر چند که در صورت توبه واقعی، خداوند از گناهان آنها می گذشت ولی هیچ سندی دال بر توبه احتمالی آنان وجود نداشته و در صورت توبه نیز حکم الهی بر آنها اجرا می شد زیرا که توبه موجب اسقاط حد الهی در این موارد نمی گردد.



۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

رهبر شدن آیت الله خامنه ای از منظر قانون اساسی




سوال: برخي مي گويند زماني که آيت الله خامنه اي به رهبري برگزيده شدند، طبق قانون اساسي که هنوز اصلاحاتش تکميل نشده بود، هنوز شرط مرجعيت براي رهبري وجود داشت، با اين حساب هيئت خبرگان حتي با توصيه ي امام خميني هم نمي بايد از بر خلاف قانون اساسي وقت عمل مي کرد. قانون اساسي تا چند ماه بعد از اين انتخاب تغيير نکرده بود و شرط مرجعيت تقليد همچنان براي رهبري وجود داشت. لطفا در اين مورد من را راهنمايي بفرماييد.

پاسخ:

  موضوع فوق از دو سو قابل بررسى است:

يك. از نظر فقهى‏

  در فقه شيعه آنچه شرط ولايت است، همان اجتهاد و فقاهت است؛ نه مرجعيت. فقاهت صلاحيت علمى و شرط مرجعيت است؛ اما خود مرجعيت يك شأن‏براى مطالعه بيشتر ر.ك: شاكرين، حميد رضا، ولايت فقيه، بحث شرايط ولى فقيه. اجتماعى است.


دو. از منظر قانون اساسى‏

اصل يكصد و نهم قانون اساسى مصوّب 1358 يكى از شرايط رهبرى را «صلاحيت علمى... لازم براى افتا و مرجعيت» مقرر داشته بود. منظور از صلاحيت علمى همان فقاهت است. بنابراين اولاً اصل مرجعيت بالفعل هيچ‏گاه در قانون اساسى به عنوان شرط رهبرى ذكر نشده است؛ ليكن به دليل برخى سوء برداشت‏ها و ابهاماتى كه اين قيد به وجود مى‏آورد، در بازنگرى قانون اساسى، اين قيد حذف گرديد بنابراين هر چند انتخاب مقام معظم رهبرى بر اساس قانون اساسى قبل از بازنگرى صورت پذيرفت؛ ولى عملى كاملاً قانونى و بر اساس معيارها و ضوابط مشخص شده در قانون اساسى بود؛ زيرا آنچه كه اصول قانون اساسى (قبل از بازنگرى) بر آن دلالت داشت، صلاحيت و شأن مرجعيت است، نه مرجعيت بالفعل.

در اصل پنجم نيز تعبير «مرجعيت» نيامده بود: «در زمان غيبت ولى‏عصر(عج) در جمهورى اسلامى ايران، ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبّر است كه اكثريت مردم او را به رهبرى شناخته و پذيرفته باشند». در اين اصل تعبير «مرجع» نيامده؛ بلكه تعبير «فقيه عادل» آمده است.

در اصل يكصد و نهم شرايط و صفات رهبر يا اعضاى شوراى رهبرى را ذكر مى‏كند كه در آن هم تعبير «صلاحيت علمى براى مرجعيت» را دارد. تنها جايى كه شبهه مرجعيت بالفعل را به وجود مى‏آورد، اصل يكصد و هفتم قانون اساسى قبلى بود كه در آن لفظ «مرجع» آمده بود. در زمان امام راحل(ره) اعضاى كميسيون يكصد و هفت -كه يكى از وظايفش تفسير قانون اساسى در اين گونه موارد است اين موضوع را مورد بررسى قرار دادند كه «منظور از مرجع چيست» و ميزان و ملاك كدام اصل است؟ در نتيجه اكثريت اعضا معيار را «صلاحيت مرجعيت» دانستند، نه مرجع بالفعل. از اين رو بعد از ارتحال امام راحل، با توجّه اين مصوبه و نيز با استناد به نامه حضرت امام(ره) (مبنى بر عدم لزوم مرجعيت) انتخاب رهبرى صورت پذيرفت.(ر.ك: گفت و گو با آيت‏الله سيدحسن طاهرى خرم‏آبادى، مقررات و عملكرد مجلس خبرگان، فصلنامه حكومت اسلامى، سال سوم، شماره دوم، تابستان 77، صص 133 - 131.)


البته براى بر طرف نمودن هر گونه شبهه‏اى بعد از اصلاح و بازنگرى قانون اساسى و حذف شرط مرجعيت، اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، دوباره اقدام به رأى‏گيرى براى انتخاب آيت الله خامنه‏اى كردند؛ چنان كه حجت الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى - از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى در اين زمينه مى‏گويد: «پس از تصویب نهایی اصلاحات قانون اساسی و انجام رفراندوم، بار دیگر اجلاس خبرگان، آیت الله خامنه ای را با رأی قاطع به رهبری انتخاب کرد».(بازسازی و سازندگی، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی 1368، به اهتمام: علی لاهوتی، دفتر نشر معارف اسلامی، چاپ اول: 1391، ص17.)

۱۳۹۵ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

آیا امام خمینی گفت اقتصاد مال خر است؟




پرسش: آیا صحیح است که امام خمینی، گفته اند: «اقتصاد مال خر است، مردم ما برای اسلام انقلاب کردند، نه برای خربزه»؟

پاسخ:

  متأسفانه، مخالفان نظام جمهوری اسلامی، برای مخدوش کردن شخصیتهای بزرگ این نظام حاضرند به راحتی دروغ بگویند و تهمت بزنند. جناب آقای سعید ارجمند زمانی، در کتاب خود می نویسند: «زمانی که خمینی در ۲۴ اوت ۱۹۷۹ می‌ گفت "اقتصاد مال خر است. مردم ما برای اسلام انقلاب کرده‌اند نه خربزه"، می دانست که چه می‌ گوید.»[1]

  چنین جمله ای، هرگز از امام خمینی شنیده یا خوانده نشده است و گویا ایشان خودشان شخصاً شاهد چنین سخنی بوده اند. حتی مخالفین نظام سعی نکرده اند، که با مونتاژ و تقلید صدا، یک صدای جعلی را هم به این ادعا ضمیمه کنند!!

  امّا آنچه دروغ بودن این سخن را به خوبی آشکار می سازد، این است که امام خمینی توجّه خیلی زیادی به اقتصاد دارند و در سخنرانیهای خود حدود 470 بار، از اقتصاد سخن می گویند. در زیر گلچینی از سخنان ایشان پیرامون اقتصاد را می خوانید.


قبل از انقلاب

  امام خمینی در مصاحبه با خبرنگار رادیو- تلویزیون سوئیس ، در پاسخ به این پرسش که «حضرت آیت الله، سیاست اقتصادى رژیم فعلى[پهلوی] به وابستگى شدید ایران به خارجه منجر شده است. آیا برگشت به یک سیاست اقتصادى مستقل امکان دارد؟ و شما چگونه این کار را خواهید کرد؟» می فرمایند:
  «یکى از خیانتهایى که شاه به کشور ما کرده است، وابسته کردن اقتصاد ما به اجانب است. اقتصاد ما، به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضى که به طور کلى موجب فساد زراعت شده، و چه هزینه  هاى بسیار فوق العاده اى که به طور بیهوده خرج شده، مثل خریدن سلاحهاى بسیار زیاد که براى ملت ما نفع ندارد که ضرر هم دارد. و براى اجانب با آن سلاحها پایگاه درست شده است و ... موجب ضعف اقتصاد و پاشیدگى اقتصادى و به هم ریختن بنیادهاى اقتصادى است. مردم ما با انقلابى که شده است قادر هستند همه امور را در مجراى صحیح و مستقل قرار دهند.»[2]

  ایشان همچنین در مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم، در بخشی از پاسخ خویش به این پرسش که «در مقایسه با کشورهاى "اوپک" نرخ کنونى نفت در ایران بسیار پایین است. آیا به نظر شما، در مقایسه  با کالاهاى سرمایه  اى خریدارى شده از غرب، بهاى نفت ایران کافى است یا تعدیلاتى باید صورت گیرد؟» می فرمایند:
«...مسئله این است که باید به نفت نقش بایسته و حساب شده در اقتصاد کشورها و به طریق اولى  کشورهاى نفت خیز داد، و به اقتصاد کشور قابلیت رشد واقعى بخشید، و نه رشد کاذب. ما سیاست نفتى خود را بر این اساس تنظیم خواهیم کرد. در این صورت است که مى  توانیم به عنوان طرف مساوى درباره قیمت نفت و فرآورده  هاى آن و قیمت کالاهایى که مى  خریم، به آنچه عدل است عمل نماییم.»[3]

  ایشان همچنین، در سخنرانی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج ، خطاب به شاه می فرمایند:
« تو خودت مى  دانى که ایران را پایگاههاى امریکا درست کرد؛ پایگاه براى امریکا درست کردید. اگر یک مملکتى مستقل باشد تو[ى ] دهن تو مى  زند که پایگاه در ایران بخواهى درست کنى! تو که مى دانى که در کوهستانهاى ایران پایگاه براى شما درست شده است، یک مملکت مستقل-یک حکومت مستقل- که نمى  گذارد که در مملکتش پایگاه درست بشود و کوهستانهایش چه بشود. تو مى  دانى که به سر اقتصاد ایران چه آوردى و خزاین ایران و مخازن ایران را چطور غارت کردید و بردید»[4]

  در مصاحبه با تلویزیون سراسری ایتالیا، در بخشی از پاسخ به این پرسش که «فکر مى  کنید تلاشهاى شاه، در برگرداندن ایران به یک جامعه صنعتى مدرن باید ادامه یابد و یا تعدیل گردد؟ ایران چگونه باید منابع ارضى خود را بسیج کند؟ آیا فکر مى  کنید که ایران باید از فروش گاز به شوروى، و نفت به غرب خوددارى کند؟» ایشان می فرمایند:
  «آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است، جز از بین بردن اقتصاد و صنعت و کشاورزى چیزى نبوده است. تلاش آنها را نوسازى و تبدیل ایران به یک جامعه صنعتى نامیده اند. آنچه مورد نظر ماست یک نوسازى واقعى مبنى بر نیازهاى اساسى اکثریت قاطع و فقیر مردم است...»[5]


  ایشان همچنین، در بحث در مورد جامعیت اسلام، در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج  می فرمایند:
  «همه جهاتى که در اسلام هست، یعنى آن چیزى که مربوط به رشد فرد است، آنکه مربوط به رشد جامعه است، آنکه مربوط به سیاستى است که بین آن و سایر ملل هست، آنکه مربوط به اقتصاد است، آنکه مربوط به فرهنگ است، تمام اینها در اسلام هست.»[6]

  در مصاحبه با روزنامه استریت تایمز، در بخشی از پاسخ به این پرسش: «فرض کنیم شما موفق شدید بر شاه غلبه کنید؛ و همچنین موفق شدید که نیروى مخالف کنونى را متحد کنید. زودرس ترین سیاستهاى اصلى اقتصادى و سیاسى شما چه خواهد بود؟» می فرمایند:
  «ما خواستار یک اقتصاد سالم و غیروابسته هستیم. شاه اقتصاد ایران را فلج کرده است و همه مخازن ما را در اختیار شرق و غرب- بخصوص امریکا قرار داده است. ما با این مبارزه کرده و هرگز اجازه نمى دهیم تا هستى ما را غارت کنند. ما در تمام زمینه هاى اقتصادى یک انقلاب واقعى خواهیم کرد...»[7]

  در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی، در پاسخ به پرسش «وقتى حکومت بختیار برود چه تدابیر اقتصادى فورى باید اتخاذ کرد؟» می فرمایند:

  «براى نجات اقتصاد کشور ما علماى اقتصاد داریم؛ آنان را به کار وامى داریم تا اولویتها را معین کنند. ما مى  دانیم که اقتصاد کشور منهدم شده است و بعد از پیروزى با بحرانهاى اقتصادى عظیمى روبرو هستیم. چون شاه براى آرامش خیالى ایران، پولى در بانکها نگذاشته است و افراد خائن پولهاى گزافى از کشور خارج کرده اند. ولى ما اشخاصى داریم که مى  توانند راه حلها را بیابند. و چون ملت همه از جمهورى اسلامى پشتیبانى مى  کنند، امیدواریم بتوانیم بر مشکلات غلبه کنیم و جهات مادى و معنوى خود را سامان بخشیم، و به امید خدا ایران را از نو بسازیم. ولى باز باید اقرار کنم که مشکلات بزرگ اقتصادى در پیش است »[8]


بعد از انقلاب

  موارد زیر نیز گلچینی از سخنان ایشان، در مورد مسائل اقتصادی، در زمان پس از انقلاب است:

  ایشان در سخنرانی در جمع نویسندگان، یک هفته بعد از پیروزی انقلاب می فرمایند:
  «شما مى  دانید که الآن مملکت ما یک مملکت آشفته است. الآن همه چیزهاى ما فرو ریخته است: اقتصاد ما عقب مانده است، یعنى کردند این کار را با ما؛ کشاورزى ما را عقب راندند به طورى که ما الآن همه چیزمان محتاج به خارج است؛ صنعت ما را نگذاشتند شکوفایى پیدا کند، صنعتهاى کوچک را هم از بین بردند؛ و ارتش ما را آنطور کردند که مى  دانید. همه چیز ما را از بین بردند. نیروى انسانى ما را از بین بردند.»[9]

  چند روز بعد، در سخنرانی، در جمع روحانیون کردستان، چنین می فرمایند:
  «ما الآن در یک وضعى واقع هستیم که همه اوضاع ایران، از اقتصاد تا فرهنگ تا ارتش، همه چیزش، در خطر و آشفته است. بر همه ما اقشار ملت، در هر مقامى که هستیم، واجب است، واجب الهى است که با هم پیوسته باشیم و با هم یکدست و یکدل و یک جهت، براى ساختن این ایران خراب. تاکنون ما دزدها را بیرون کردیم؛ قلدریها را ملت ایران شکست درهم، به قدرت ایمان و اسلام. الآن وقت سازندگى است که اهمیتش بیشتر از آن قدم اول است.»[10]

  چند روز بعد از آن، در سخنرانی در جمع پیشاهنگان، می فرمایند:
 «مشکلات یکى و دوتا نیست؛ مشکلات زیاد است؛ اقتصاد ما ورشکسته است؛ باید به این اقتصاد کمک کنیم، اقتصاد سالم به دست بیاوریم.» [11]

  ایشان در پیان رادیو تلویزیونی خود در 12 فروردین 58 نیز می فرمایند:
  «اقتصاد ما باید متحول بشود؛ اقتصاد وابسته به اقتصاد مستقل متبدل بشود. تمام چیزهایى که در حکومت طاغوت بود و به تَبَع اجانب در این مملکت ضعیف، در این مملکت زیردست، پیاده شده بود با استقرار حکومت اسلامى و حکومت جمهورى اسلامى تمام  اینها باید زیرورو بشود.»[12]

  نوزده روز بعد، در سخنرانی دیگری، می فرمایند:
  «اینها هر روز به یک بهانه مردم را از هم جدا مى کنند؛ هر روز با یک توطئه بین صفوف ملت تفرقه مى اندازند... مى خواهند ما را همیشه جیره خوار امریکا قرار بدهند که همه چیز ما از امریکا بیاید، مى خواهند نگذارند فرهنگ ما رشد پیدا بکند و آدم پیدا بشود در ایران تا اینکه کید آنها را خنثى کند، مى خواهند نگذارند اقتصاد ما سالم بشود، مى خواهند نگذارند ارتش ما مستقل بشود.»[13]

  بیست و پنج روز بعد، در سخنرانی در جمع دانشجویان اصفهان می فرمایند:
  «بعضى وقتها مى  آیند و مى  گویند به ما، که فلان جا فقر و فلاکت است و چه هست. من مى  پرسم که این فقر حالا پیدا شده یا از اول بوده؟ مى گویند: نه از اول بوده. مى گویم: پس حالا چه مى گویید که یکدفعه حمله مى کنید! خوب این فقرى بوده که سابق هم داشتید؛ آن وقت صدا در نمى  آوردید، حالا مى  گویید: "الآن بده"! الآن بده که نمى  شود. خوب، باید درست بشود. کشاورزى درست بشود، کارخانه ها راه بیفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بیاید- حالا پول نفت هم دستشان نیامده! خوب، حالا نفتش را داده اند و پولشان را مى گیرند- باید اقتصاد درست بشود، و وضع مملکت یک وضع مستقرى بشود، یک وضع قانونى بشود؛ همه این مسائل ان شاء اللَّه حل مى شود.»[14]

  در دیماه 58، در سخنرانی در جمع کارگزاران مسجد قبا و دانشجویان مریوان ، می فرمایند:
  «ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شکست نخوریم احتیاج به چند امر داریم: یکى اینکه ما اقتصاد خودمان را طورى کنیم که خودکفا باشیم .»[15]

  امام خمینی، در سخنرانی در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضاى شوراهاى روستایى ، می فرمایند:
  «و مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبى است خیلى، اول وقت نمازش را مى خواند و نماز شب مى خواند. این براى مجلس کفایت نمى کند. مجلس اشخاص سیاسى لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاستمدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد.»[16]

  ایشان همچنین در وصیتنامه خویش نیز می فرمایند:
  «بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهاى اقتصاد سالم به راه مى افتد و عدالت اجتماعى، که لازمه یک رژیم سالم است تحقق مى یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بى اطلاعى از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهى با تمسک به بعضى آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتبهاى انحرافى مارکس و امثال او معرفى نموده اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکى» را تعقیب مى کنند...»[17]


کلّیه سخنان امام خمینی، در تاریخ 24 اوت 1979

  حال که سخنان امام خمینی را در مورد اقتصاد خواندیم، کلّیه سخنان و پیامهای ایشان در روز 24 اوت 1979، مطابق با جمعه 2 شهریور 1358، را نیز قرار می دهیم تا شما بخوانید.(البته در زمانهای دیگر هم هرگز چنان حرفی از ایشان صادر نشده است، ولی حال که این فرد تاریخ هم برای این سخن تعیین کرده است، ما سخنان امام در این تاریخ را نشان می دهیم):

  نامه [به آقاى حافظ اسد (پاسخ به تلگراف تسلیت رحلت آقاى طالقانى)]
زمان: 24 شهریور 1358 - 23 شوال 1399.
مکان: قم.
موضوع: پاسخ به تلگراف تسلیت.
مناسبت: رحلت آقاى طالقانى.
مخاطب: حافظ اسد (رئیس جمهور سوریه).
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
حضرت حافظ اسد، رئیس جمهورى عربى سوریه.

تلگراف تسلیت آن حضرت را به مناسبت در گذشت أسف انگیز برادر مجاهد، حجت الاسلام و المسلمین آقاى سید محمود طالقانى- طاب ثراه- دریافت داشتم. آنچه مسلّم است نام آن فقید سعید به لحاظ خدمات ارزنده اى که به اسلام و مسلمین نموده اند، و همچنین به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم، علیه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، و تاریخ آزادیخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد ..
ضمن سپاس و آرزوى سعادت و سلامت براى آن حضرت، رفاه و تعالى ملت برادر سوریه، و نصرت و سعادت عموم مسلمانان جهان را تحت لواى اسلام عزیز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم ..
- روح اللَّه الموسوى الخمینى

  نامه [به آقاى یاسر عرفات (پاسخ به تلگراف تسلیت رحلت آقاى طالقانى)]
زمان: 24 شهریور 1358 - 23 شوال 1399.
مکان: قم.
موضوع: پاسخ به تلگراف تسلیت.
مناسبت: رحلت آقاى طالقانى.
مخاطب: یاسر عرفات (رئیس کمیته اجرائى سازمان آزادیبخش فلسطین).

بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
مجاهد محترم حضرت یاسر عرفات، رئیس کمیته اجرایى سازمان آزادیبخش فلسطین.
تلگراف تسلیت جنابعالى به مناسبت درگذشت حجت الاسلام والمسلمین آقاى سیدمحمود طالقانى- طاب ثراه- را دریافت داشتم؛ موجب تسلى گردید. نام آن مرحوم به خاطر خدماتى که به اسلام کرده و به لحاظ مبارزات پیگیرش با ظلم و با استبداد و دیکتاتورى شرق و غرب، در تاریخ مجاهدان راه حق و آزادى ثبت مى باشد. جا دارد ضمن سپاسگزارى از تلگراف تسلیت جنابعالى، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى- که خود از پیشگامان مبارزه در راه حق هستید- تسلیت بگویم ..
آمرزش خداوندى را براى آن مرحوم، و مزید توفیق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطین را براى جنابعالى از درگاه بارى تعالى مسئلت مى نمایم ..
- روح اللَّه الموسوى الخمینى

  سخنرانى [در جمع اساتید و رؤساى آموزش و پرورش فارس (پرهیز از اختلافات)]
زمان: 24 شهریور 1358 - 23 شوال 1399.
مکان: قم.
موضوع: پرهیز از اختلافات و مقابله منطقى با اخلالگران.
حضار: استادان دانشگاه شیراز و رؤساى آموزش و پرورش استان فارس.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
پرهیز از اختلافات.
این نهضت تمام بشود و دسته هایى در دبیرستانها و در دانشگاهها، خصوصاً دانشگاهها، در هر جایى- که محل آموزش و پرورش و اینها است- یک دسته هایى البته خواهند مزاحمت ایجاد کرد و از تهران و از جاهاى دیگر هم مراجعه شده راجع به اینکه باید چه بکنیم. آنها در فکر هستند که یک طرحى بدهند، لکن مهم این است که اینها در این جمعیتى که اخلالگرند در اقلیت واقعند. اکثر که اینطور نیستند که اخلالگر باشند و این جمعیتِ اکثر باید از اختلافاتى که خودشان اگر در بینشان هست، دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اینکه یک درگیرى، یک اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان اینها را از صحنه خارج کنند که نتوانند آنها فعالیت بکنند. مهم این است که خود کسانى که در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند که آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتید و چه جوانهایى که آنجا هستند، اینها خودشان به طور معقولى جلوگیرى بکنند، چون اینها حرفى ندارند. اخلالگرها حرفى ندارند، همان فقط مى خواهند اخلال کنند. اگر هر کدام [مدعى ] شد جلویش بروند بگویند خوب شما چه حرفى دارید؟ حرفت را بزن. خواهید فهمید که حرف ندارند. فقط حرف همه شان این است که اخلال کنند، نگذارند یک کارى انجام بگیرد و این مهمش دست خود دانشگاهیها و دانشسراها و خود اساتید و غیر اساتید هست که در این امر کمک کنند. ما هم ان شاء اللَّه یک اقدامى مى کنیم و دولت هم بنا دارد که یک کارهایى بکند. من اینها را نگاه مى کنم ببینم اینها چه هست و باید چه کرد ..
 [یکى از حضار: ما مى گوییم اگر حقوق متقابل شاگرد و معلم- که تقریباً ده میلیون نفر در سطح سرتاسر مملکت مى شوند- از لحاظ اسلام براى ما روشن بشود، هرکس- چه دانش آموز و چه معلم- خواست از این مسیر منحرف بشود، ما شدیداً در مقابلش مى ایستیم. یعنى اگر حقوق متقابل دانش آموز و معلم از دیدگاه اسلام براى ما روشن بشود که لطف بکنید پیامى در این زمینه بفرستید، هرکس خواست از این مسیر منحرف بشود ....].
من هم مى خواهم شما را مستعد این بکنم که اگر ما یکوقتى یک چیزى نوشتیم و منتشر کردیم؛ شما مستعد باشید که مهم خود شما هستید. ما نصیحت مى کنیم آنها را، و اگر چنانچه خداى نخواسته یکوقتى دیدیم که توطئه مى کنند، یک جور دیگر با آنها رفتار مى کنیم، لکن مهم این است که در دانشگاهها خود آقایان، خود دانشجوها، خود معلمین، خود دکترها، اینهایى که هستند، در آنجا خودشان با هم دیگر اختلاف نداشته باشند. در هر جایى اگر چنانچه خود جمعیتى که همه اسلامى اند و اکثریت هم اینطور هستند و منحرفین در اقلیت واقع شده اند، بین خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود از بین مى برند. عمده این است که گاهى بین خودشان اختلاف است. اختلاف بین خودشان اسباب این مى شود که آنها نفوذ کنند و نگذارند کارى انجام بگیرد. شما سعى کنید در اینکه بین خود، در هر مدرسه اى یا در هر دانشگاهى، بین خود جمعیتهاى متعهد و مسْلم، دیگر اختلاف نباشد؛ گروه گروه نشوند که هر کدام یک چیزى بشوند. گروه هستند، اما در اصل مطلب که باید تحصیل بشود، باید موازین، موازین اسلامى باشد. باید اخلاق و عرض کنم اینها تهذیب بشود. اینها در یک مسائل مشترکى با هم باشند، حالا به هر حال یک اختلاف سلیقه اى هم دارند؛ خارج از این باشد که همه با هم باید جلوى یک مفسده اى را بگیرند ..
این مَثَل را برایتان عرض کنم؛ این بختیاریها، که آن وقت خیلى هم قدرتمند بودند، اینها دو طایفه بودند، من مى دانستم این را، یک طایفه ایلخانى بودند و یک جمعیتى داشتند، یک طایفه هم حاجى ایلخانیها بودند و آنها هم یک جمعیتى داشتند. اینها هم  غالباً با هم بد بودند؛ مخالف بودند. من شنیده ام که اگر یک دشمنى براى یکى از اینها پیدا مى شد، این دو جنبه [و] جهت مخالف با هم مجتمع مى شدند، این دشمنها را بیرون مى کردند. بعد که آن بیرون مى رفت، بر مى گشتند به حال اختلاف خودشان ..
یک مسئله عقلایى است که شما وقتى که همه تان مسلمان هستید، همه تان بنا دارید که این نهضت ان شاء اللَّه اسلامى پیش برود، اکثریت با شماست، یعنى یک اکثریت قاطع با شماست، لکن اختلافات اسباب این نشود که حتى اختلاف با هم داشته باشید در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تیپى که دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشید، آنها هیچ کارى از آنها دیگر بر نمى آید. ولى مهم این است که با هم اجتماع داشته باشید، خودتان با هم اجتماع داشته باشید. آنها را هم بتوانید نصیحتشان کنید؛ بتوانید وادارشان کنید که ساکت باشند. اگر نتوانستید و نکردند؛ البته یک طور دیگرى با آنها عمل مى شود ..
 [در اینجا یکى از حاضرین در مورد نقش تفرقه انگیز روحانى نماها مطالبى بیان داشت.].
امام: خوب، حالا آن هم، آن هم یک دردى است که آن هم ان شاء اللَّه خداوند هدایتشان کند.

  سخنرانى [در جمع هیأت فلسطینى (منشأ گرفتارى مسلمین)]
زمان: 24 شهریور 1358 - 23 شوال 1399.
مکان: قم.
موضوع: منشأ گرفتارى مسلمین.
حضار: هیأت فلسطینى از سوى یاسر عرفات.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
حل مشکلات مسلمین با وحدت کلمه.
گرچه این مصیبت(رحلت آقاى سید محمود طالقانى) براى ما ناگوار و سنگین بود، لکن ما باید در مقابل مصیبتها و مشکلات مقاوم باشیم و با مقاومت ان شاء اللَّه مشکلات را رفع کنیم. و من از خداوند مى خواهم که براى ما حس مقاومت عنایت کند و همین طور براى برادران ما در فلسطین و در لبنان؛ با همه مصیبتهایى که مواجه هستند، امیدواریم که با مقاومتى که آقایان دارند و ابوعمار(یاسر عرفات، رهبر جبهه آزادیبخش فلسطین) دارد به مشکلات فایق بشوند و امور مسلمین ان شاء اللَّه اصلاح بشود ..
سلام و تحیت من را به ابوعمار برسانید و از قول من به ایشان بگویید که مشکلات شما مشکلات ماست؛ چنانکه مشکلات ما مشکلات شماست. و مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. و امیدوارم که با وحدت کلمه بین ما و شما که بحمداللَّه حاصل است و با وحدت کلمه بین سایر قشرهاى مسْلم و خصوصاً دولتهاى اسلامى، موجب بشود که گرفتاریهاى ما و گرفتاریهاى شما و گرفتارى سایر مسلمین رفع بشود ..
ما مى دانیم و مسلمین هم، بلکه مهم دولتهاى اسلامى هم، همه مى دانند که آنچه به ما مى رسد و رسیده است از دو مشکل است: یکى مشکله بین خود دولتهاست، که مع الأسف تا کنون نتوانسته اند این مشکل را حل بکنند و آن مشکل؛ اختلافات بین خودشان است و آنکه مى دانند منشأ همه گرفتاریهاى مسلمین این اختلافات است و ما هم بیش از قریب به بیست سال است که در این موضوع هِى سفارش کردیم، هِى گفتیم، نوشتیم، دعوت کردیم سران دولتها را بر این اتحاد، لکن مع الأسف تا کنون حاصل نشده است. و مشکل دوم؛ مشکل دولتها با ملتهاست که دولتها با ملتها طورى رفتار کردند که ملتها پشتیبان آنها نیستند. مشکلاتى که براى دولتها پیدا مى شود و باید به دست ملتها این مشکلات رفع بشود، براى تفاهمى که بین آنها نیست. اگر ملتها دامن نزنند به مشکلات دولتها؛ لااقل بى تفاوت هستند. و من این مطلب را شاید کراراً گفتم که خوب است دولتها از دولت سابق ما و دولت فعلى ما عبرت بگیرند. دولت سابق در رژیم طاغوتى اگر مشکلى براى آن پیدا مى شد، ملت یا بر مشکلات او مى افزود و یا بى تفاوت بود ..
و الآن دولت ما به اعتبار اینکه دولت اسلامى است و بناى اینکه به ملت ستم بکند ندارد، مشکلات او را ملت رفع مى کند. شما دیدید که مشکل بزرگى براى ما در کردستان پیدا شد و به مجرد اینکه اعلام شد که یک همچو مشکلى است از تمام ایران ملت پشتیبانى کردند و بناى حرکت به طرف کردستان براى رفع غائله داشتند که ما به واسطه اینکه به زحمت نیفتند و مطمئن بودیم که قواى انتظامى مى تواند حل بکند، از آنها خواهش کردیم که صبر داشته باشند. و من مى دانم که هر روزى که براى ما مشکلى پیدا بشود، ملت ما در رفع آن کوشش خواهند کرد و اعلام موافقتشان را با ما کردند ..
اگر دولتها هم با ملتهاى خودشان اینطور رفتار کنند، براى مملکتهاى اسلامى مشکلى باقى نمى ماند و من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که ما همه را بیدار کند و این مشکلات رفع بشود تا اینکه از دست جنایتکاران تاریخ، ما مُستَخلَص (=خلاص، رها.) بشویم ..
... و ما دعا مى کنیم که خداوند، قضایاى فلسطین را حل بکند به طورى که منفعت مسلمین در آن باشد. من از شما و ابوعمار متشکرم. و دعا مى کنم به همه شما. و دعا را وظیفه اسلامى مى دانم و امیدوارم خداوند حل همه مشکلات را به دست خودش بکند ..
- والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.[18]

پی نوشت:

[1] Said Amir Arjomand, After Khomeini: Iran under his successors, Oxford University Press, 2009, P. 56

[2] مصاحبه [با خبرنگار راديو- تلويزيون سوئيس. زمان: 24 آبان 1357 - 14 ذى الحجه 1398. مكان: فرانسه، نوفل لوشاتو.

[3] مصاحبه [با روزنامه آلمانى دنياى سوم (اوضاع عمومى ايران قبل و بعد از انقلاب)]. زمان: 24 آبان 1357 - 14 ذى الحجه 1398. مكان: فرانسه، نوفل لوشاتو.

[4] سخنرانى [در جمع ايرانيان مقيم خارج درباره مقابله با تبليغات و تهديد امريكا]. زمان: 4 آذر 1357 - 24 ذى الحجه 1398. مكان: فرانسه، نوفل لوشاتو.

[5] مصاحبه [با تلويزيون سراسرى ايتاليا‏]. زمان: 11 آذر 1357 - 1 محرّم 1399. مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.

[6]  سخنرانى [در جمع ايرانيان مقيم خارج ‏]. زمان: 20 آذر 1357 - 10 محرّم 1399. مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.

[7] مصاحبه [با روزنامه «استريت تايمز»]. زمان: 25 دى 1357 - 16 صفر 1399. مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.

[8] مصاحبه [با خبرنگار فرانسوى].  زمان: 7 بهمن 1357 - 28 صفر 1399. مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.

[9] سخنرانى [در جمع نويسندگان]. زمان: 29 بهمن 1357 - 20 ربيع الاول 1399. مكان: تهران، مدرسه علوى‏.

[10]  سخنرانى [در جمع روحانيون كردستان]. زمان: 7 اسفند 1357 - 28 ربيع الاول 1399. مكان: تهران، مدرسه علوى.

[11] سخنرانى [در جمع پيشاهنگان‏]. زمان: 30: 5 بعدازظهر 24 اسفند 1357 - 16 ربيع الثانى 1399. مكان: قم، مدرسه فيضيه.

[12] پيام راديو- تلويزيونى. زمان: عصر 12 فروردين 1358 - 3 جمادى الاول 1399. مكان: قم.
[13] سخنرانى [در جمع اقشار مختلف مردم]. زمان: 31 فروردين 1358 - 22 جمادى الاول 1399. مكان: قم.

[14] سخنرانى [در جمع دانشجويان اصفهان].زمان: 25 ارديبهشت 1358 - 18 جمادى الثانى 1399. مكان: قم.

[15] سخنرانى [در جمع كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان]. زمان: 4 دى 1358 - 5 صفر 1400. مكان: قم.

[16] سخنرانى [در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضاى شوراهاى روستايى‏]. زمان: صبح 13 دى 1362 - 29 ربيع الاول 1404. مكان: تهران، جماران.

[17] وصیتنامه سیاسی-الهی، ص 393.

[18] صحیفه امام، ج9، صفحات 541 تا 547.